محل تبلیغات شما

دارم توی ارامش و دیوارای خودم زندگیم رو میکنم که پیتیکو پیتکو کنان سرشو به زور از لای آجر های دورم میاره داخل و بی مقدمه میگه دلم برات تنگ شده کی ببینمت! 

و باعث میشه اینقدر عصبی شم که دلم بخواد تک تک اون آجرا رو توی سرش خورد کنم! نمیفهمم فازش چیه؟من ادم بدی بودم براش؟البته! من تمام تلاشمو کردم بهترین ورژن خودم باشم و اون بازم بیشتر میخواست،چیزای احمقانه میخواست،دلش میخواست بازی کنه و من خیلی وقته که نه وقت و نه حوصله ی بازی رو ندارم! والان اصلا نمیفهمم چرا دوباره شروع کرده!اون از تبریک تولد گفتنش این از یهو دلتنگ شدنش و اونم از طوری رفتار کردنش که انگار من گفتم بیا همو ببینیم!-_- وای خدا کاش حق تیر ازاد بود یه گلوله ی لعنتی تو مخش خالی میکردم!

در واقع یه گلوله هم حیفه،به جبران همه ی دردا و اذیتایی که کرده باید به سبک بولتون های گات از مچ پا تا صورت تیکه به تیکه پوستشو کند بدون اینکه بمیره! 

لعنتی، دلم میخواد جیغ بکشم ولی نمیتونم،دلم میخواد به یه چیزی مشت بزنم و هیچی نیست،فقط توی ایینه به هیولایی که از خودم دارم درست میکنم نگاه میکنم و نمیدونم چی بگم یا چیکار کنم!

نه جدا،وات د هل ایز گوینگ آن!؟

 

 

#پست موقت

نفس عمیق،به عوضی ترین ورژن خودم سلام میکنم

کوچ تا چند؟مگر میشود از خویش گریخت؟

همراه با لینکین پارک^_^

میکنم ,توی ,یه ,ی ,اون ,دلم ,ورژن خودم ,یه گلوله ,به سبک ,که کرده ,کرده باید

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

علمی و دینی و...